ورود | ثبت نام

رای ثبت نام در این دوره بر روی این لینک کلیک کنید

پیش درآمد
نقشه دوره
از كار انداختن ضامن علم چیست؟
از كار انداختن ضامن شناسایی و فرمول بندی پرسش علمی
از كار انداختن ضامن پرسش هایی که ارزش پرسیدن دارند
از كار انداختن ضامن طراحی وبرنامه ریزی برای پژوهش
از كار انداختن ضامن تامل و ارتباط
سناریوی تمرینی: دانشجوی ‍PhD

ارزيابي مناسبي از پرسش انتخاب شده داشته باشيد.


رسيدن از پرسش پژوهشي به پاسخ معمولا راهي دراز، دشوار و توان فرسا ست. اگر پاسخ پرسش کم اهميت باشد، هدف از اين سفر چيست؟ پژوهشگران جديد معمولا به خود راه توجه مي کنند تا مقصد، و به ندرت مي پرسند که مقصد چه شکلي دارد و آيا به آن مي رسند يا نه. بايد توجه کرد که در برخي پروژه ها، افرادي که هزينه ها را تامين مي کنند مي خواند که روش هاي خاصي به کار گرفته شود و/يا نتايج خاصي به دست آيد که اين خود پروژه و پرسش پژوهشي را محدود مي سازد. اگر اين مورد وجود داشته باشد، استاد راهنما شما را آگاه خواهد ساخت.
يک راه خوب اين است که تصور کنيد پاسخ پرسش را يافته ايد، و سپس آن را به پژوهشگر ديگري مي گوييد. اگر همکارتان به شما بگويد: "خوب، که چه؟"، آيا مي توانيد پاسخ او را بدهيد؟ اگر نتوانيد کاربرد نتيجه خود براي رشته علمي تان يا بشريت را بيان کنيد، شايد پرسش پژوهشي شما ارزش پرسيدن نداشته باشد.
يافتن پاسخ پرسش ممکن است مسائل اخلاقي را نيز پيش آورد که برخي از آن ها آشکارتر و برخي پنهان تر اند. مثالي از اين دست مشخص کردن مارکرهاي ژنتيک است که مي توانند پيش گويي کننده بيماري هاي جدي باشند. آشکار است که اين مسئله فوايد پزشکي دارد، اما احتمال دارد با اين وسيله کارفرمايان از استخدام افراد داراي اين مارکرها خودداري کنند يا بيمه ها آن ها را بيمه نکنند.
عاقلانه است که از خود بپرسيد پرسش شما چه پاسخ هايي مي تواند داشته باشد و اگر هر کدام از اين ها به دست آيد، شما چه کار خواهيد کرد. براي نمونه، اگر دريابيد که روش جديد شما براي جدا کردن پروتئين ها بهبودي نسبت به روش هاي موجود ايجاد نکند، چه خواهيد کرد؟ پژوهشگران ماهر پرسش هاي پژوهشي خود را به گونه اي مي پرسند که همه پاسخ هاي ممکن بتوانند دانش مهمي به دست دهند. اين کار با پاسخ دادن به پرسش اصلي، يا با فرمول بندي پرسش تازه اي انجام مي شود. براي مثال، تمرين زير را انجام دهيد.
تمرين
دو مثال زير را بخوانيد. پس از خواندن هر کدام، نظر خود را در مورد هر کدام يادداشت فرماييد. مثال 1
در رشته شما در مورد اثرگذاري يک روش درماني بخصوص براي کاهش استرس پس از حادثه توافق زيادي وجود دارد، اما اين روش درماني هيچ گاه به طور مناسب مورد بررسي قرار نگرفته است. شما به طور سيستماتيک اين روش را بررسي مي کنيد و درمي يابيد که هيچ اثري بيش از دارونما ندارد.
مثال 2
شما اعتقاد داريد که روش درماني جديدي که پيدا کرده ايد، و مورد تمسخر همکاران شماست، استرس پس از حادثه را کاهش مي دهد. شما به طور سيستماتيک اين روش را بررسي مي کنيد و درمي يابيد که هيچ اثري بيش از دارونما ندارد.
در هر دوي اين مثال ها، شما دريافته ايد که درمان مورد نظر شما اثري بيش از دارونما ندارد. با اين حال، تاثير اين دو مثال با هم متفاوت است. در مثال نخست، پاسخ منفي بسيار تاثير گذار است و نشان مي دهد که استدلال ها و شواهد حامي موثر بودن روش اشتباه بوده است. اين کار بر استفاده عملي روش تاثير مي گذارد. در مثال دوم، پاسخ منفي تاثير زيادي ندارد، هيچ بخشي از متون علمي نبايد بازنويسي شود، و نيازي به تغيير کاربرد عملي نيست. اگر در مثال نخست تاثير مثبتي از روش ديده مي شد چه؟ باز هم اين پاسخ مهم است، زيرا پاسخي مبتني بر شواهد براي اثرگذاري روش يافته شده است و هر گونه ترديد احتمالي در مورد آن از ميان مي رود. به بيان ديگر، در مثال نخست، پاسخ هر چه باشد مفيد است؛ در مثال دوم، تنها مثبت بودن پاسخ، که دور از ذهن است، مي تواند مفيد باشد.
هم چنين اهميت دارد که فکر کنيد چه نوع شواهدي به پرسش شما پاسخ مي دهد. اين کار به چند روش انجام مي شود؛ مثلا، تفاوت هاي نسبي کمي و نه کيفي، را در بر بگيرد. مثلا ممکن است بدانيد که جراحي که 15 سال است در حال جراحي است، تجربه بيشتري از جراحي دارد که دو سال است جراحي مي کند، اما مي خواهيد بدانيد که هر سال جراحي چه ميزان به مهارت فرد مي افزايد. هم چنين ممکن است پژوهش تعداد پاسخ هاي ممکن را کاهش دهد تا فضاي مسئله کوچک شود. يافتن شواهدي که با نظر شخصي شما هماهنگ است، علم نيست؛ همان شواهد مي تواند با تعداد زيادي توجيهات ديگر نيز قابل توضيح باشد.